بازتابِ نفسِ صبحدمان

به بهانه مطلب آقای میم؛

 

وقتی 15 سال برای شروع زندگی مشترک صبر کردم، با خودم فکر می‌کردم به محض شروع زندگیم، شادترین و امیدوارترین آدم روی زمین خواهم بود و مشکلات، هرچی که باشن، هیچ‌وقت نمیتونن خم به ابروم بیارن. 

دقیقاً ماه اول شروع زندگی، فهمیدم من همون آدم قبلیَم که حالم کاملاً وابسته به شرایطه و چون هیچ‌وقت شرایط ایده‌آل نیست، حال من هم هیچ‌وقت خوب نیست. آدمی که از سال 85 می‌گفت "حالا بذار برم کنار همسرم، درستش می‌کنم" ،حالا هم همون آدم بود با جمله‌های دیگه "بذار دیوارا رو رنگ بزنیم... بذار خونه مرتب شه... بذار حکم استخدامیت بیاد...بذار بارداریم تموم شه....بذار وام جور شه...درستش می‌کنم!" ....

 

به قول همسرم، کار هم می‌کنیم، باز هم پول نیست!

با نوسان دلار، سفری که قرار بود بریم برای تبلیغ، کنسل شد.... و یکی از اهدافی که ده سال براش برنامه ریختم به تعویق افتاد. تا کِی؟ نمیدونم!

شرایط سخت اقتصادی همسرم رو مجبور کرد دو شیفت کار کنه و ما عملاً خیلی از روزها کنار هم نیستیم و من هنوز توی ذهنم منتظرم 20 سال دوری از هم تمام شه!!

 

پاراگراف اول، حاصل تجربه 15 سال صبر و سه سال زندگی مشترک بود و فهمیدم شادی آدم‌ها کاملاً درونیه و به هیچ‌چیز و هیچ‌کس و هیج شرایطی، ربطی نداره..

پاراگراف دوم، حاصل بودن در محیط‌های کاری از سال 92 تا همین امروز و تجربه 7 سال زندگی مشترکِ فوق‌العاده غیرمنتظره! ست و فهمیدم غم و حال بد هم به هیچ شرایطی ربط نداره جز خودِ آدم.

 

نوسانات و مشکلات اقتصادی، آلودگی هوا، محدودیت‌ها و سرخوردگی‌ها صرفاً میتونن ما رو کمی به دردسر بندازن، و کمی افسوس بخوریم بخاطر فرصتهای مادی و این‌دنیایی‌ای که از دست می‌دیم.. ولی هیچ‌چیز و هیچ‌کس نمی‌تونه امید و شادی من رو به خداوند قادر و حیّ و حاضری که به همه‌چیز آگاهه و به یک چشم به‌هم زدن می‌تونه همه زندگی من رو تغییر بده، بگیره...

با امیدواری و شادی لبریز از داشتن چنین خدایی، تمام تلاش خودم رو در جهت بهترین‌های دنیا و آخرت انجام می‌دم و اجازه نمی‌دم هیچ عامل بیرونی که ابداً قدرتی از خودش نداره و حتی وجود و بودش به خداست، باعث بشه صبح که بیدار می‌شم از معجزه شگفت‌انگیز زندگی مست نشم!

هیچ‌چیز حتی گریه‌ها و کلافگی و دردهای روحی شبانه، مانع این نمی‌شه که هر روز صبح با پسرکم جلوی پنجره بایستیم و بخونیم "این جهان چون جنّت‌استم در نظر"... و امیدوارانه تلاش کنیم و تلاش...

 

حواشی:

1. از مشکلاتی نوشتم که شاید بشه باهاشون راحت زندگی کرد... اما مشکلات دیگه‌ای هم هست.. برای خودمون، آدم‌های اطرافمون، آدم‌های دنیا...گرسنگی..ناامنی و در حسرتِ ابتدایی‌ترین لوازم زندگی... اما خب، باز هم خدایی هست که می‌فرماد، تا قطره آخر روزی همه آفریده‌ها محاسبه شده و بهشون می‌رسه...روزی مادی و معنوی... گاهی کج می‌ریم، گاهی بیراهه می‌ریم...روزی بالاخره می‌رسه ولی گاهی به سختی بخاطر بیراهه‌ها و کجی‌ها... 

 

2. این روزها اگر چیزی یا کسی بتونه حال من رو چنان بد کنه که از رفتن و تلاش باز بمونم، بهم بر می‌خوره! و سریعاً دنبال ضعفی می‌گردم که توی وجودم دارم... البته باید احساسات رو به رسمیت شناخت... باید به ناراحتی مقطعی و دلگیری و دل‌شکستگی اصالت داد... باید مهربون باشیم با خودمون... ولی نباید اجازه بدیم چیزی مانع اهداف درست و ارزش‌هامون بشه... گهی تند، گهی آهسته، ولی بالاخره می‌ریم و می‌سازیم....

 

 

3.   من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

      چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد

خانم الفــ

نظرات  (۷)

سلام خانم الف عزیز 

کاش بیشتر و بیشتر بنویسید ... :) هر پستی که میذارید مثل یه چراغه

 

پاسخ:
سلام و نور خواهرم
ان شالله همیشه خوش‌روزی باشید از جایی که گمان نمی‌کنید :) ما که واسطه‌ی ناچیزی بیشتر نیستیم🌷

شما در مسیری هستین که من یک روز هم در این مسیر نبوده ام. مسیر تعادل

مسیرر کسی که خودشو می شناسه و به احساسات خودش بها میده ولی دورنما و هدف اصلی و خود اون اصل کاری از نظرش دور نمیشه

جهان  چون جنت استم در نظر

ولی شاید براتون اغراق آمیز باشه اکه بگم

یک بار یه سخنرانی دکتر الاهی قمشه ای من رو به اینی که الان هستم تبدیل کرد

بیست و هفت هشت سال پیش بود سیزده سالم بود شاید

الاهی قمشه ای گفت

الگی میگن می و معشوق رو به پرهیزگارها میدن

به اونایی میدن که اهلش باشن این دنیا هم اهلش باشن

ومن گرفتم

گرفتم که پرستش به مستی است در کیش مهر

پاسخ:
همین توی مسیر بودنمون جای امیدواریه... تعادل واقعا سخته... مدام کشمکش داریم بین زمین و آسمون.. حتی توی ابتدایی ترین تصمیم ها هم این درگیری ها هست...امیدوارم یه روزی به تعادل برسم... و این حال تعادل تبدیل به مقام بشه که موندگارتره... 


یکبار حاج آقا پناهیان میگفتن کسی که مثلا توی این دنیا همش عصبانیه، بدبینه، حالش با خودش و بقیه خوب نیست، چرا باید بره بهشت ؟

واقعیت اینه که ما توی عوالم بعدی، ادامه همین جاییم... و این، هم ترسناکه هم امیدوارکننده...
۱۰ اسفند ۰۳ ، ۰۰:۳۳ اقای ‌ میم

خیلی خوشحالم یه جا اسمم درخشید:)

پست رو هم سر فرصت میخونم 

پاسخ:
:) ان شالله اسمتون توی زمین و آسمان بدرخشه

مثل همیشه، پر از امید و شوق زندگی

پاسخ:
ان شالله قلبتون پر از آرامش و شوق و امید باشه
۱۰ اسفند ۰۳ ، ۲۳:۴۰ اقای ‌ میم

دعاتون خیلی مادرانه بود

ممنونم

پاسخ:
سلامت باشید

ببخشید کامنت بی‌ربط (به محتوا) میذارم

ولی چرا وابسته به شرایطِ ؟؟؟

وابسته به شرایطه (چون وابسته به شرایط «است»)

پاسخ:
سلام
حق با شما بود:)  رفتم قانونهاش رو دیدم و اصلاح کردم
ممنونم:)

سلام و نور

خیلی دقیق بود

من احساس می‌کنم در ماجراها و ابتلائات مختلف زندگی به این گزاره می‌رسم ولی حرکت کردن بر این اساس یک مقدار سخته چون آدم دوست داره همیشه بهانه‌ای داشته باشه، حال ناخوش و وضعیت غیرمطلوب رو بندازه گردن عوامل مختلف و وقتی بخوای با این رویکرد پیش بری راه برای بهانه‌جویی باز نیست. همه خستگی‌ها و کم‌آوردن‌ها رو باید ببری در محضر الهی و با توکل و توسل و اعتصام کاستی‌ها رو جبران کنی. 

البته شاید سختی زندگی کردن با این رویکرد خیلی کمتر از راه‌های دیگه باشه، اینجا سختی تو بندگی کردنه، طرف حساب کاستی‌های آدمی و مربی راه خداست ولی در مسیرهای غیر آدم یکبار محیط رو مقصر می‌دونه، یکبار آدم‌های دیگه و جامعه رو و هزار و یک طرف حساب پیدا می‌کنه که در اصل هیچ‌کدوم هم کاره‌ای نیستن... 

پاسخ:
سلام و باامید نور حکمت...
دقیقا فاصله گرفتن از عادات گذشته همینقدر سخته... ولی ضرورت این چرخش نگاه رو وقتی میفهمی که سالها دور خودت چرخیدی و فهمیدی بیرون، خبری نیست، نجات دهنده ای نیست....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ml>