بازتابِ نفسِ صبحدمان

پیشترها زیاد می‌نوشتم. زیاد هم پاک و حذف می‌کرذم؛ به دلایلی که به نظرم موجه بودند. اما این روزها فهمیده‌ام، باید از کلماتم دفاع می‌کردم. کلمات باید می‌ماندند و من مسئولیتشان را بر عهده می‌گرفتم. حالا بعد از حدود شش سال آمده‌ام که دوباره بنویسم و تمام‌قد ازشان دفاع کنم.

 

قبلترها دختری اینجا می‌نوشت... از بلاگفا تا بیان...از 91 تا 97...از آرزوهای کوچک و بزرگ، از دغدغه‌های حقیر و بزرگ...اینجا، زنی در نزدیکی‌های چهل‌سالگی می‌نویسد. زنی که مادر و همسرست و این سال‌ها، انگار دوباره زاده شده...گویی که از صحرای بی‌آب‌و‌علف خوان ذوم رستم گذشته، از آتش سیاووش، از دلِ وحشت زندان سکندر. و حالا پنهانی، -زخم‌ها -که گویی هیچ‌وقت تمامی ندارند- را مرهم می‌گذارد و از افکار فیلترشده ذهنش می‌نویسد.

خانم الفــ

نظرات  (۶)

۲۷ آذر ۰۲ ، ۱۰:۱۶ اقای ‌ میم

خیلی خیلی خیلی خوش برگشتید:)

پاسخ:
سلام و نور بزرگوار

خیلی خیلی ممنونم از شما

سلام

شما 97 تا حالا نمینویسید؟

و عجیب ترش این که ما مینویسیم؟

خیلی زود گذشته...

 

استاد دینانی رو دنبال میکنید؟

قبل تر ها که فرصت بیشتری داشتم خیلی از نگاهش و کتابهاش و صحبت هاش لذت میبردم

 

شاید 4 سال میشه هیچ ورودی ای از استاد نداشتم...

الان به نظرم باید اون آموزه های فلسفی و عرفانی رو بیارم در جامعه شناسی و سیاست خروجی بگیرم و فهم کنم...

 

 

پاسخ:
علیکم السلام
خیلی زود و عجیب گذشت و ممنون که شما و بعضی دوستان می‌نوشتید.

ایشون رو نه متاسفانه. مستندی ازشون دیدم و به اندازه یک سال کلاس درس ازشون آموختم به لطف خدا. این فرمایششون از اون برنامه ست.

گاهی لازمه آدم مکثی بکنه و مطالبی که آموخته رو بپرورونه و صحنه های مختلف زندگی و جامعه رو اشباع کنه. ان شاءلله و به لطف خدا از پسش برمیاید
۳۰ آذر ۰۲ ، ۰۱:۰۱ پلڪــــ شیشـہ اے

واااااووو

ببین چه کسی اینجاست

سلاااام سلااام

پاسخ:
سلااااممم پلک جان. {اشک شوق}
هرچند خداروشکر جای دیگری رفع دلتنگی شد تا حدی :)
۰۱ دی ۰۲ ، ۰۲:۴۳ پلڪــــ شیشـہ اے

واقعانم❤️

هر چند من اونجا زیاد روم نبود. والا بازم میومدم برای احوال پرسی😅

پاسخ:
ای ای ای :) من میگم چرا بی معرفت شدیا... :) گفتم مزاحمت نباشم وگرنه زیادی مزاحم میشدم :)

سلاااام 

چقدر خوشحالم که برگشتید 

آخییییی 

من از وبلاگای قدیمی م شما رو میخوندم

 

پاسخ:
سلاااام. ببین کی اینجاست :)
چقدر خوشحالم که همچنان مینویسی. منم شما رو میخوندم :)
۰۵ دی ۰۲ ، ۰۷:۴۵ پلڪــــ شیشـہ اے

نگید اینجوری. از معاشرت با شما آدم کلی حظ میکنه.

بله بله :)) خجالت مانع شد. گفتم زشته وقت ارزشمند شما رو بگیرم.

پاسخ:
نگو خواهرم. نگو :) کار خاصی ندارم. خدا حفظت کنه رفیق قدیمی :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ml>