بازتابِ نفسِ صبحدمان

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۳ ثبت شده است

شیراز بارانی، کلاس درس من و بابا بود... یکبار گفت "یه ظرف بیار بگیر زیر بارون"... وقتی با کاسه برگشتم دیدم بابا قابلمه بزرگی را گذاشته زیر آسمان خدا! گفت "یاد بگیر! با خدا که طرفی همیشه ظرف بزرگ بیار"... 

 

شب قدر عزیز، شب تعیین تقدیرهاست، شب توبه و شفاعت‌خواهی از اهل‌بیت علیهم‌السلام، شب عزاداری برای انسان کامل.

تقدیرها بر اساس قدر و اندازه ماست. حکیم برای یک پارچ یک لیتری، ده لیتر آب مقدّر نمی‌کند! می‌دانید رفقا؟! باید قدر و اندازه خودمان را بزرگ کنیم تا تقدیر بزرگ بنویسند... و اینکه طبق آیات و روایات، هیچ‌چیز به اندازه علم ظرف وجودی انسان را بزرگ نمی‌کند...

 

سرِ کار نباشیم لطفاً که چند ساعت توی مجلس دعا بنشینیم ولی قدر و اندازه خودمان را بزرگ نکرده باشیم!

گریه لازم‌ست ولی کافی نیست! به قول استاد عزیزی، گاهی حتی گریه هم لازم نیست! تو ظرف بزرگ بردار، از آن طرف هیچ بُخلی نیست... شب‌های عزیز ماهِ ماهِ خدا، فرصتی‌ست که با ظرفِ بزرگ سر پیش خدا کج کنیم... من اگر منبری داشتم، می‌گفتم عزیزانم بروید و با ظرف بزرگ بیایید برای استغفار و طلب رحمت.. بنشینید توی خانه‌هایتان، قلم و کاغذی بردارید، حق خدا، حق مردم و حق نفس‌هایی که برگردنتان هست را بنویسید و ادا کنید، شب‌های ماه مبارک را به دورهمی و افطاری‌های هرشبه و مفصل و دورخوانی‌های قرآن نگذرانید، و کمی معارف الهی بخوانید، به جای ختم قرآن، کتابهای آشنایی با قرآن شهید مطهری را مثلاً بخوانید و شب‌های قدر پاک و سبک و با ظرف وجودی بزرگ بیایید پیش خدا... تا جمال الهی در ما غلبه کند، تا متخلق شویم به اخلاق الهی، تا متأذب شویم به ادب الهی، که با همه مهربان باشیم...

 

اینطوری قدر خود را بزرگ کرده‌ایم و قطعاً تقدیرهای بزرگی هم برای ما خواهند نوشت و الّا سرِ کاریم...  :(

 

 

حواشی:

1. شهید مطهری سه مشخصه برای اسلام ذکر میکنن که دوتاش مورد بحث ماست: اول اینکه اسلام، ظاهرگرا و پوچ نیست و دوم اینکه بدون منطق و فلسفه نیست... 

 

2. دو تا آدرس میدم  اگر دوست داشتید مراجعه کنید تا کمی از باورهای غلط عموم فاصله بگیرید:  کتاب عدل الهی بحث شفاعت ،  کتاب آزادی معنوی بحث توبه.

 

3. این شب‌ها بحث‌های توحیدی و بحث‌های انسان کامل رو بخونید، نیاز نیست مثلاً جوهر و عرض بخونید.. توی مفاتیح در آداب یکی از شبهای قدر نوشته که بهترین کار، مذاکره علمی‌ست... حتی شب قدر هم می‌شه دوسوم رو کار علمی کرد و یک‌سوم رو عبادت و دعا..

 

4. سهم بچه‌ها هم باشه مثلاً چیدن سفره کوچک ماه رمضانی، خوش‌اخلاق بودن که یوقت توی ذهنشون رابطه بین روزه و دادوبیداد شکل نگیره!، و خلاصه، همون حال‌وهوای قشنگ سحر و افطاری که والدینمون توی ذهن و روح ما ایجاد کردن...

خانم الفــ

به بهانه مطلب آقای میم؛

 

وقتی 15 سال برای شروع زندگی مشترک صبر کردم، با خودم فکر می‌کردم به محض شروع زندگیم، شادترین و امیدوارترین آدم روی زمین خواهم بود و مشکلات، هرچی که باشن، هیچ‌وقت نمیتونن خم به ابروم بیارن. 

دقیقاً ماه اول شروع زندگی، فهمیدم من همون آدم قبلیَم که حالم کاملاً وابسته به شرایطه و چون هیچ‌وقت شرایط ایده‌آل نیست، حال من هم هیچ‌وقت خوب نیست. آدمی که از سال 85 می‌گفت "حالا بذار برم کنار همسرم، درستش می‌کنم" ،حالا هم همون آدم بود با جمله‌های دیگه "بذار دیوارا رو رنگ بزنیم... بذار خونه مرتب شه... بذار حکم استخدامیت بیاد...بذار بارداریم تموم شه....بذار وام جور شه...درستش می‌کنم!" ....

 

به قول همسرم، کار هم می‌کنیم، باز هم پول نیست!

با نوسان دلار، سفری که قرار بود بریم برای تبلیغ، کنسل شد.... و یکی از اهدافی که ده سال براش برنامه ریختم به تعویق افتاد. تا کِی؟ نمیدونم!

شرایط سخت اقتصادی همسرم رو مجبور کرد دو شیفت کار کنه و ما عملاً خیلی از روزها کنار هم نیستیم و من هنوز توی ذهنم منتظرم 20 سال دوری از هم تمام شه!!

 

پاراگراف اول، حاصل تجربه 15 سال صبر و سه سال زندگی مشترک بود و فهمیدم شادی آدم‌ها کاملاً درونیه و به هیچ‌چیز و هیچ‌کس و هیج شرایطی، ربطی نداره..

پاراگراف دوم، حاصل بودن در محیط‌های کاری از سال 92 تا همین امروز و تجربه 7 سال زندگی مشترکِ فوق‌العاده غیرمنتظره! ست و فهمیدم غم و حال بد هم به هیچ شرایطی ربط نداره جز خودِ آدم.

 

نوسانات و مشکلات اقتصادی، آلودگی هوا، محدودیت‌ها و سرخوردگی‌ها صرفاً میتونن ما رو کمی به دردسر بندازن، و کمی افسوس بخوریم بخاطر فرصتهای مادی و این‌دنیایی‌ای که از دست می‌دیم.. ولی هیچ‌چیز و هیچ‌کس نمی‌تونه امید و شادی من رو به خداوند قادر و حیّ و حاضری که به همه‌چیز آگاهه و به یک چشم به‌هم زدن می‌تونه همه زندگی من رو تغییر بده، بگیره...

با امیدواری و شادی لبریز از داشتن چنین خدایی، تمام تلاش خودم رو در جهت بهترین‌های دنیا و آخرت انجام می‌دم و اجازه نمی‌دم هیچ عامل بیرونی که ابداً قدرتی از خودش نداره و حتی وجود و بودش به خداست، باعث بشه صبح که بیدار می‌شم از معجزه شگفت‌انگیز زندگی مست نشم!

هیچ‌چیز حتی گریه‌ها و کلافگی و دردهای روحی شبانه، مانع این نمی‌شه که هر روز صبح با پسرکم جلوی پنجره بایستیم و بخونیم "این جهان چون جنّت‌استم در نظر"... و امیدوارانه تلاش کنیم و تلاش...

 

حواشی:

1. از مشکلاتی نوشتم که شاید بشه باهاشون راحت زندگی کرد... اما مشکلات دیگه‌ای هم هست.. برای خودمون، آدم‌های اطرافمون، آدم‌های دنیا...گرسنگی..ناامنی و در حسرتِ ابتدایی‌ترین لوازم زندگی... اما خب، باز هم خدایی هست که می‌فرماد، تا قطره آخر روزی همه آفریده‌ها محاسبه شده و بهشون می‌رسه...روزی مادی و معنوی... گاهی کج می‌ریم، گاهی بیراهه می‌ریم...روزی بالاخره می‌رسه ولی گاهی به سختی بخاطر بیراهه‌ها و کجی‌ها... 

 

2. این روزها اگر چیزی یا کسی بتونه حال من رو چنان بد کنه که از رفتن و تلاش باز بمونم، بهم بر می‌خوره! و سریعاً دنبال ضعفی می‌گردم که توی وجودم دارم... البته باید احساسات رو به رسمیت شناخت... باید به ناراحتی مقطعی و دلگیری و دل‌شکستگی اصالت داد... باید مهربون باشیم با خودمون... ولی نباید اجازه بدیم چیزی مانع اهداف درست و ارزش‌هامون بشه... گهی تند، گهی آهسته، ولی بالاخره می‌ریم و می‌سازیم....

 

 

3.   من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

      چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد

خانم الفــ
ml>