بازتابِ نفسِ صبحدمان

یک روز فهمیدم که دیگر هیچ وقت آدم سابق نمی‌شوم... یک روزی میانه همه‌گیری کرونا که قرنطینه بود... بعد از تحمل غم سنگین نداشتن سردار شهید... بعد از اینکه دیدم به جای دغدغه‌های خودم، دارم سر سفره غذا غم کسانی را می‌خورم که در روزهای کرونا کار نداشتند، دغدغه نان داشتند... وقتی که فهمیدم انگار مادر تمام بچه‌های روی زمینم...بچه‌های یک ماهه تا 50 ساله!... زندگی بعد از این مرحله دیگر هیچ‌وقت روی خوشی برای آدم ندارد...

و غزه...غزه...روزگار سیاهی در انتظار ظالمان عالم ست... چون هزاران مادر مثل من، هر روز اشک‌ریزان تجدید عهد می‌کنند... و هر روز بیشتر از دیروز خودشان و فرزندانشان را برای روز انتقام سخت، آماده می‌کنند... آه مادران عجیب عالم‌سوز ست...وقتی غم از حد بگذرد و به خداپناهنده شویم...قسم به چنین روزی...که دیر نیست...

 

حاشیه:

هیچ‌وقت آدم سابق نمی‌شوم...

خانم الفــ

نظرات  (۱)

۳۰ آذر ۰۲ ، ۱۰:۱۵ اقای ‌ میم

لعنت خدا بر ظالمین و کودک کشان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
ml>